روزی فرماندهای در قصرش نشسته بود وداشت به 12جعبه ی پر از شمش طلا نگاه می کردکه دوازده نماینده اواین هارا از 12شهر جمع اوری کرده بودند وروی هر جعبه نام نماینده وشهر ان نوشته شده بود ناگهان یکی وارد شد وگفت ای پادشاه من برای یکی از نماینده ها کارمی کردم او من وچند نفر دیگر را مجبور کرده بود تا از هر شمش طلا به مقدار 30 گرم به وسیله ی ساییدن شمشها کم کنیم
ووقتی که ان مرد خواست نام ان نماینده را بگوید چاقویی به سمت او پرتاب شد واو مرد
ما می توانیم با وزن کردن شمش های درون جعبه ها شمش هایی که کم دارند را شناسایی کنیم اما شما بگویید که چگونه می توان با یک بار وزن کردن مشخص کنیم شمش های کدام جعبه کم دارند